صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح | ||
![]() ![]() | ||
|
دیگر نمی گویم گشتم نبود نگرد نیست ************ یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که ************* بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن **************سهراب گفتی:چشمها را باید شست... شستم ولی !.. گفتی: جور دیگر باید دید... دیدم ولی !.... گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی !... او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده !! " [ شنبه 12 مرداد 1392
] [ 10:45 ] [ banafshe ramezani ]
زندگی رسم خویشاوندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرسشی دارد اندازه ی عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد زندگی مجذور آیینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست [ شنبه 12 مرداد 1392
] [ 10:14 ] [ banafshe ramezani ]
تمام دخترای ایران از نشر این شاهکار خنده دار طنز در دنیای اینترنت می ترکن اما تا حالا مغز یه دختر نتونسته در پاسخ به این شعر چند جمله خنده دار در باره پسرا ردیف کنه
![]()
دختری با مادرش در رختخــــــواب درد و دل میکرد با چشمی پر آب
گفت مادر! حالم اصلا خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم ![]() ![]()
سن من از 26 افزون شده قلب من آتش گرفته خون شده
هیچکس مجنون این لیلا نشد شوهری از بهر من پیدا نشد غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته ![]() مادرش چون حرف دختر را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت: ![]() دختـرم بخت تو هم وا میشود غنچه ی عشقت شکوفا می شود غصه ها را از وجودت دور کن این همه شوهـر یکی را تور کن ![]() گفت دختر: مادر محبوب من‼ ای رفیق مهـربان و خوب من گفتـه ام با دوستـانم بارهـا من بدم می آید از این کار ها ![]() در خیابان یا میان کــوچه ها سر به زیرم با وقارم هر کجا کی نگاهی میکنم بر یک پسر مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟؟ غیر از آن روزی که گشتم همسفر با سعید و یاسر و داود خطـر با سه تاشون رفته بودیم سینما بگـذریم از باقی این ماجـرا ![]() یک سری هم صحبت یاسر شدم او خرم کرد آخرش عاشق شدم ![]() یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید مصطفای حاج قلی اصغر شله یه زمانی عاشق من شد بله بعد هوتن یار من فرهــاد بود البته وسواسی و حساس بود‼ بعداز این وسواسی پر ادعا شد رفیقم خان داداش المیرا یعد اون من عاشق مانی شدم بعد مانی عاشق هانی شدم بعد هانی عاشق نادر شـــدم بعد نادر عاشق ناصــر شدم مادرش آمــــد میان حــرف او گفت: ساکت شو دیگه بی چشم و رو! ![]() گرچه من هم در زمان دختری روز و شب بودم به فکر شوهری لیک جز آنکه تو را باشــد پدر دل نمی دادم به هر کس این قدر خاک عالم برسرت خیلی بدی واقعا که پوز مادر را زدی (-̮̮̃-̃) اگرچه این شعر طنز و خیلی خنده دار قدیمی شده اما هرباری که بخوانی احساس خوشمزگی و تازگی می کنی.تو رو خدا حال نداد؟
![]() یک معذرت خواهی ویژه از دختر خانمای گل! این شعر جالب طنز صرفا برای این بود تا گلی کوچکی خنده بر سرزمین لبهای نازنین شما بکارم وبس! اگه خیلی براتون تلخ بود شما هم همت کنین یه شعری تلخ تر ازین برای پسرا بگین و برایم ارسال کنین که در ذیل آن بذارم. باشه؟banafshe.loxblg.com [ شنبه 12 مرداد 1392
] [ 10:11 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:39 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:37 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:32 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:28 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:26 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:25 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:16 ] [ banafshe ramezani ] [ چهار شنبه 9 مرداد 1392
] [ 11:0 ] [ banafshe ramezani ] بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی.
ادامه مطلب [ سه شنبه 8 مرداد 1392
] [ 22:16 ] [ banafshe ramezani ] [ سه شنبه 8 مرداد 1392
] [ 17:44 ] [ banafshe ramezani ] [ سه شنبه 8 مرداد 1392
] [ 17:32 ] [ banafshe ramezani ] [ سه شنبه 8 مرداد 1392
] [ 17:27 ] [ banafshe ramezani ] |
|